شهربانی خَرکی ولی ساواک مهندسی شکنجه می کرد

هر چند شکنجه یک امر طبیعی در زندان بود، من چون برای بار اول دستگیر شدم شکنجه های آنچنانی نداشتم، اما با این وجود از باتون برقی، شلاق خوردن کف پا و سیلی خوردن نصیب من هم شد. بزرگترین شکنجه در ساواک کابل زدن کف پا یعنی همان مادر شکنجه ها بود.

معروف بود که شهربانی خرکی ولی ساواک مهندسی شکنجه می کند، مثلا یک بار یک ساواکی در زندان یک مشت به من زد طوری که من از حال رفتم وقتی به هوش آمدم که ساواکی ها اطراف من هستند و شربت برایم آوردند. اما دوستی داشتم به نام رضا دیواژ بچه همدان بود، طبق نقل قولی که از بچه ها شنیدم، رو اجاق گاز یا اجاق برقی ایشان را سوزانده بودند و سوزونده بودنش و در همان زندان عادل آباد دفن شده است.